: منوي اصلي :
صفحه اصلي وضعيت من در ياهو پست الكترونيك پارسي بلاگ
ورود به مدیریت درباره من
: درباره خودم :
ه.تیک قدم غافل شدم صد سال راهم دور شد
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
لیمو ترشعشق و عاشقیصباخدای عاشقمجردی شیرین...دلدادگانصدای پر میکائیلزیبا و منحصر به فرد beautiful & unique : لوگوي دوستان من : : آرشيو يادداشت ها : بهار 1387زمستان 1386 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید کی به کیه؟!! چهارشنبه 87 اردیبهشت 11 ساعت 9:57 عصر آخر شب آماده شدم که بازی حساس منچستر و بارسا رو ببینم که بابا زنگ زد و گفت ساعت 1 شب فرودگاه امام باشم (رفته بود خارجه). نیمه اول بازی رو دیدم و راه افتادم به سمت فرودگاه و نیمه دوم رو هم تو راه از رادیو گوش کردم (بازی رو با یک گل منچستر برد).تو راه یکی دو بار راه رو اشتباه رفتم و راهم دور تر شد (بس که این تابلوها دقیق هستن!!! آخه تابلو رو بعد از خروجی و پشت درخت کار میزارن!) ، توی اتوبان قم هم یکی از خروجی ها رو اشتباهی رفتم و سر از بر و بیابون درآوردم (آخه حواسم به رادیو بود). وسط اتوبان هم نمیدونم چرا ازم عکس گرفتن، چون از پشت سر بود نفهمیدم کی بود!! آخه نیست بچه معروفم. (سرعتم بالای 130 بود).خلاصه با هزار بدبختی ساعت 1:15 رسیدم فرودگاه ولی بابا اینا ساعت 2:15 اومدن (آخه با ایران ایر اومدن). وقتی داشتیم از سالن به سمت پارکینگ فرودگاه میرفتیم سوار آسانسور شدیم که وسط راه آسانسور خراب شد! خدا ختم بخیر کنه... داشتیم خفه میشدیم، نه هوا کش داشت نه کسی واسه کمک میومد! یکی از اون آدم هایی که تو آسانسور بود زنگ زد به اطلاعات فرودگاه که یه شماره بهمون دادن. زنگ زدیم به اون شماره و گفتیم آقا ما 10 دقیقه است که این تو گیر کردیم و هرچی هم زنگ رو میزنیم کسی نمیاد کمک! بابا خفه شدیم! یکی به داد ما برسه. طرفی که پشت خط بود با خونسردی تمام گفت آقا اون زنگ رو الکی نزن کسی صدای اون رو نمی شنوه!!! من نمیدونم این دکمه زنگ رو واسه چی تو آسانسور ها گذاشتن؟!! (احتمالا گذاشتن که وقتی تو آسانسور گیر افتادی یا مشکلی واست پیش اومد این دکمه رو فشار بدی تا واست صوت بلبلی بزنه حوصله ات سر نره!!) کلی تو آسانسور (با آدم هایی که بودن) خندیدیم. مثلا بهترین فرودگاه ایرانه!! این وضع آسانسورش بود. حداقل کاری که میتونن بکنن اینه که یه هواکش بزارن تا حداقل اگه خدایی نکرده این اتفاق واسه یه بیمار آسمی افتاد بنده خدا تلف نشه!!! خلاصه که 6 یا 7 دقیقه بعد از تلفن آسانسور راه افتاد و اصلا هم معلوم نبود که کی به کیه؟!! بابا تاریکیه!!!!!!! نوشته شده توسط : ه.ت نظرات ديگران [ نظر] :لیست کامل یاداشت ها : نداره! (شرمنده)[عناوین آرشیوشده]
: لوگوي دوستان من :
: آرشيو يادداشت ها : بهار 1387زمستان 1386 پشتيباني وطراحي: وبلاگ قالب وبلاگ حب الحسین اجننی وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند وبلاگ شلمچه ما صاحبی داریم برای سفارش قالب به دو وبلاگ اول می تونید سر بزنید
بهار 1387زمستان 1386
وبلاگ قالب
وبلاگ حب الحسین اجننی
وبلاگ خدایی که به ما لبخند می زند
وبلاگ شلمچه
ما صاحبی داریم
برای سفارش قالب به دو
وبلاگ اول می تونید
سر بزنید
کی به کیه؟!!
آخر شب آماده شدم که بازی حساس منچستر و بارسا رو ببینم که بابا زنگ زد و گفت ساعت 1 شب فرودگاه امام باشم (رفته بود خارجه). نیمه اول بازی رو دیدم و راه افتادم به سمت فرودگاه و نیمه دوم رو هم تو راه از رادیو گوش کردم (بازی رو با یک گل منچستر برد).تو راه یکی دو بار راه رو اشتباه رفتم و راهم دور تر شد (بس که این تابلوها دقیق هستن!!! آخه تابلو رو بعد از خروجی و پشت درخت کار میزارن!) ، توی اتوبان قم هم یکی از خروجی ها رو اشتباهی رفتم و سر از بر و بیابون درآوردم (آخه حواسم به رادیو بود). وسط اتوبان هم نمیدونم چرا ازم عکس گرفتن، چون از پشت سر بود نفهمیدم کی بود!! آخه نیست بچه معروفم. (سرعتم بالای 130 بود).خلاصه با هزار بدبختی ساعت 1:15 رسیدم فرودگاه ولی بابا اینا ساعت 2:15 اومدن (آخه با ایران ایر اومدن). وقتی داشتیم از سالن به سمت پارکینگ فرودگاه میرفتیم سوار آسانسور شدیم که وسط راه آسانسور خراب شد! خدا ختم بخیر کنه... داشتیم خفه میشدیم، نه هوا کش داشت نه کسی واسه کمک میومد! یکی از اون آدم هایی که تو آسانسور بود زنگ زد به اطلاعات فرودگاه که یه شماره بهمون دادن. زنگ زدیم به اون شماره و گفتیم آقا ما 10 دقیقه است که این تو گیر کردیم و هرچی هم زنگ رو میزنیم کسی نمیاد کمک! بابا خفه شدیم! یکی به داد ما برسه. طرفی که پشت خط بود با خونسردی تمام گفت آقا اون زنگ رو الکی نزن کسی صدای اون رو نمی شنوه!!! من نمیدونم این دکمه زنگ رو واسه چی تو آسانسور ها گذاشتن؟!! (احتمالا گذاشتن که وقتی تو آسانسور گیر افتادی یا مشکلی واست پیش اومد این دکمه رو فشار بدی تا واست صوت بلبلی بزنه حوصله ات سر نره!!) کلی تو آسانسور (با آدم هایی که بودن) خندیدیم. مثلا بهترین فرودگاه ایرانه!! این وضع آسانسورش بود. حداقل کاری که میتونن بکنن اینه که یه هواکش بزارن تا حداقل اگه خدایی نکرده این اتفاق واسه یه بیمار آسمی افتاد بنده خدا تلف نشه!!! خلاصه که 6 یا 7 دقیقه بعد از تلفن آسانسور راه افتاد و اصلا هم معلوم نبود که کی به کیه؟!! بابا تاریکیه!!!!!!!
نوشته شده توسط : ه.ت
نظرات ديگران [ نظر]
نداره! (شرمنده)[عناوین آرشیوشده]